درسادرسا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره

درسا وروجک مامان و بابا

8 ماهگی

ماهگیت مبارک قند عسل مامان. باورم نمیشه 8 ماهه شدی به این زودی،کلی روزای خوب شاد باهات داشتم وسطاش گهگاهی روزای بد و تلخ.خدا کنه از این به بعد همه روزا خوب باشن در کنار تو. هر روز نازتر و جیگر تر میشی و البته خانم تر.دیگه شبا تو اتاق خودت می خوابی. مبل و صندلی و هر چیزی رو که بتونی میگیری و می ایستی ولی هنوز نمیتونی قدم برداری هر چند تلاش میکنی. عاشق لپ تاپی،اگه ببینی روشنه یا کسی جلوش نشسته خودتو میرسونی بهش و با صفحه کلیدش بازی میکنی و دکمه هاش رو میکنی.انواع شارژر و دو شاخه ها رو دوست داری. وقتی کسی زنگ در رو میزنه متوجه میشی و میری سمت در. وقتی بابا از سرکار میاد ذوق میکنی و می خوای بری بغلش حتی امونش نمیدی لباسشو در بی...
15 اسفند 1391

عبور از تنگناها

داشتم عکساتو نگاه میکردم دیدم این حرکتت جا مونده و برات ثبتش نکردم.به زور از هر جایی هر چند تنگ و باریک می خوای رد شی.اگرم گیر بیفتی جیغ میکشی و عصبانی میشی.   الانم در حال رد شدن از بین میز و عسلی.   با موفقیت عبور کردی عسللللللللللم. ...
14 اسفند 1391

دوباره بیخوابی

سلام گل دخترم بعد از مدتی که خانم شده بودی و شب ها زود می خوابیدی و خدارو شکر نق نق و گریه نمیکردی الان 3 شبه که گریه و بی تابی میکنی و دیر میخوابی. احتمالا دلیلش دندون بالایی هاست.چون دست منو گاز گرفتی عروسک و وسایل خودت رو هم با حرص گاز میگیری.خدا کنه زودتر در بیاد دندونت تا هر شب گریه نکنی و منم مجبورنباشم شما رو راه ببرم تا خوابت ببره. ...
13 اسفند 1391

اولین شب جدایی

سلام گل قشنگم دیشب اولین شب جدایی شما از مامان و بابا بود رفتی تو اتاق خودت که از این به بعد مستقل شی دختر نازم.البته دیشب مامانی مریم پیشت خوابید ولی از امشب تنهایی.هر چند دل مامان با شماست دلش می خواد نزدیک شما باشه ولی نمیشه.مامان قربونت بره. ...
13 اسفند 1391

تقدیم به بابایی

هر روز با شوق دیدینت چشم میگشایم و وقتی تو را در کنارم میبینم دوست دارم بارها و بارها در برابر  معبود زانو بزنم و سجده شکر کنم که چون تویی را به من هدیه داد.                                        سومین سالروز آغاز با هم بودنمان مبارک.                                     &nbs...
13 اسفند 1391

دس دسی و گاز گرفتن مامان

امروز صبح دیدم در حین بازی کردن دست میزنی الهی مامان فدات بشه.                      از اونجایی که عوض کردن لباساتو دوست نداری منم تا میتونم سعی میکنم کمتر عوضشون کنم تا شما عصبانی نشی.امروز داشتم لباس میپوشوندمت تا بریم بیرون اول که نق نق کردی بعد عصبانی شدی برگشتی دستمو یه گاز محکم گرفتی شیطون بلا.قربون عصبانیتت که مامان رو تنبیه هم میکنی. ...
9 اسفند 1391

دوتا شیطونی

سلام عشق مامان دیروز 2 بار شیطنت کردی.یک بار برات موز رنده کردم بدم بهت میخواستی از من بگیری خودت بخوری منم ریختم تو بشقاب دادم دستت.عاقبتش شد این که تو عکسا میبینی!     خودتو تو شیشه فر دیدی ذوق کردی.     فقط مونده بود با پا بری تو بشقاب!عمر منی.   به کارت افتخار میکنی؟ بلا.               شب رفتیم خونه مامان جون،عمه داشت برنج پاک میکرد شما هم کمکش کردی!اینجوری.     اونجوری سخت بود رفتی توش نشستی پاک کنی!!     درسا:دالم تمت عمه میتنم.!!!      ...
6 اسفند 1391

درسا در 3 اسفند

سلام شیرین عسل مامان جدیدا وقتی میخندی یا می خوای ناز کنی و خودتو لوس کنی چشاتو میبندی.می خواستم از این حرکتت عکس بگیرم اما زیاد خوب نشد.   میمیرم برای اون اداهات.     دندون قشنگ!               خودت بگو نازنینم اونجا جای شماست آخه!!!!!!!!     عجب بلایی شدی عمر مامان!                     عاشق این میزی یه سر میری میگیریش وایمیستی با دستات میزنی روش.   البته باید مراقبت باشم چون هنوز لرزش داره اون پا...
4 اسفند 1391

درسای چادری

دخمل نازم هر وقت میرم نماز بخونم یا چادر سر میکنم شما میای زیر چادرم قربونت بره مامان.     الهی فدات بشم با این چادر گرفتنت. ...
2 اسفند 1391