داستان تعویض لباس
نفسم بعداز ظهر داشتم لباستو عوض میکردم که وسط کار طبق معمول شروع کردی جیغ کشیدن و گریه،ولی این بار شدتش بیشتر بود و مجبور شدم در همون حین به شما شیر بدم و بعدش هم شما خوابیدی.حالا عکساتو ببین چه جوری خوابیدی!البته عکسات بعد از بیدار شدنه. یه دست تو آستین یکی دیگه بیرون! قربونت برم چی میشمری؟ تو چه فکری نازنین مامان؟ جیگر منی. ...