درسادرسا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

درسا وروجک مامان و بابا

جمعه 15 آذر

1392/9/18 16:37
نویسنده : مامان زینب
311 بازدید
اشتراک گذاری

سلام دردونه مامان

جمعه بعداز ظهر رفتیم پارک نزدیک خونه مامان جون،به همراه مهمونامون.داخل چمن ها راه میرفتی تاب و الاکلنگ سوار شدی حسابی ذوق کرده بودی خوشحال بودی. بعد از 2 ساعت استراحت ساعت 7  همراه بابا و مامانی و خاله ها رفتیم نمایشگاه کتاب،یه سره تو بغل بودی،نمی خواستی راه بری،تقریبا آخراش یه ذره خوش اخلاق شدی.بعد هم رفتیم فروشگاه رفاه خرید برای روز شنبه که مهمان داشتیم.

 

هیچ کس هم وزنت نبود عمو دست گذاشته بود رو صندلی مقابل و شما رو بالا پایین میبرد.

 

ب

کالسکه یه بچه رو گرفته بودی راه میبردی.

 

 

این دوتا عکس آخر مربوط میشه به یک روز که با بابا رفته بودیم بیرون،هر بار از ماشین پیاده میشدیم و بعد می خواستیم سوار شیم شروع میکردی گریه و زاری،می خواستی راه بری و پیاده روی کنی به همین خاطر بابا ما رو جلوی یک پاساژ پیاده کرد و رفت.ما هم مغازه ها رو نگاه کردیم هم قدم زدیم با بچه هایی که اونجا بودند بازی کردیم.سوار این ماشین شدی وقتی تکون خورد اولش تعجب کردی بعد هم می خواستی بیای پایین.

 

 

                                             قلبقلبقلبقلبقلبقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامان الناز
19 آذر 92 10:25
سردت نشه عزيزم ماماني توي اين هواي سرد مواظب خوشگل خانم باش خدايي نكرده سرما نخوره چشم خانمی .
سپیده مامان درسا
19 آذر 92 13:22
قربون دختر خوش تیپ تشیم ما ماشالله خانومی شده دیگه واسه خودش مامان زینب مهربون مواظب خودت و درسا جون باش مرسی سپیده جون.
سپیده مامان درسا
19 آذر 92 13:22
راستی خانومی رمزو واستون گذاشتم دیگه آره ؟ هنوز ندیدم عزیزم.
سانی مامی شادیسا
25 آذر 92 15:04
دیگه ماشالله خیلی بزرگ و خانم شده گاهی بچه ها بعد از خواب بعدازظهرشون کمی بی حوصله میشن و یه سره بغل میخوان آره بابا اونوقته که آدمو کلافه میکنن.