تهران دهم تا سیزدهم دی
سلام گل نازم
سه شنبه صبح رفتیم تهران،اول رفتیم بهشت زهرا،بعد از اونجا رفتیم خونه زنعموم ،با دیدن بچه ها کلی ذوق کردی و باهاشون بازی میکردی حسابی سرگرم بودی اصلا پیش من نمیومدی.بعداز زهر با هم رفتیم بیرون قدم بزنیم که شما خوابت گرفته بود زود برگشتیم.فرداش رفتیم خونه پسر عموم تا تونستی آتیش سوزوندی خونه شون رو کن فیکون کردی پسرشون رو هم اذیت کردی.آبرو نذاشتی برامون.
شب خونه عمه فریده بودیم،کورش که شهریور اومده بود خونمون ،لز دستش کتک خوره بودی،انگاری یادت بود یه مقدار ازش میترسیدی و با نگرانی از وسایل بازی استفاهده میکردی،اما بعدش جبران کردی وقت برگشتن انگشتش رو گاز گرفتی.
روز جمعه رفتیم هایپر استار اونجا هم با بچه ها باز میکردی برای خودت قدم میزدی وقتی صدای آهنگ به گوشت میخورد قر میدادی.
بالاخره این چند روز هرچند برای من خیلی خسته کننده بود ولی به شما حسابی خوش گذشت.با دیدن جاهای جدید،آدمهای جدید و وسایل بازی جدید سرگرم بودی.
دردونه مامان در حال خوندن فاتحه.
در حال آواز خوندن.
انگاری قطع شد
روز چهارشنبه برف میبارید خیلی قشنگ بود،فکر میکنم اولین بار بود برف میدیدی.