درسادرسا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

درسا وروجک مامان و بابا

شمال آبان92

1392/8/20 0:22
نویسنده : مامان زینب
469 بازدید
اشتراک گذاری

فرشته نازم سلام

ظهر پنجشنبه 9 آبان همراه عمه و عموها رفتیم ساری .خدارو شکر تو راه کلی خوابیدی نه من اذیت شدم نه خودت.وقتی رسیدیم داخل شهر شما بیدار شدی و در پارک قایم که برای عصرانه نشستیم حسابی بازی کردی و راه رفتی.هوا هم خیلی دلچسب و عالی بود تنها چیزی که منو ناراحت میکرد اعتصاب غذایی شما بود که از روز قبلش شروع شده بود،هر چیزی بهت میدادم از دهنت مینداختیش بیرون.ساعت حدود 7:30 رسیدیم جایی که گرفته بودیم.بعد از خوردن شام و استراحت رفتیم لب دریا.تو اون تاریکی دریا واقعا وحشت انگیز بود.شما هم خوابت گرفته بود نق نق میکردی اومدیم داخل خونه و خوابوندمت.3:30 نصفه شب بیدار شدی به بهونه آب از اتاق اومدی بیرون شروع کردی به صدار کردن بقیه تا بازی کنی،کلی تلاش کردم که جز عمه سمیه و عمو حمید بقیه رو بیدار نکنی ساعت 4به زور بردمت خوابوندم.صبح زود هم بیدار شدی و بعد از نخوردن صبحانه رفتی دریا کلی  از دیدن آب و دریا و شن ساحل ذوق کرده بودی،اگه یک ثانیه از شما غافل میشدیم میرفتی سمت آب.چون یه مقدار سرما خورده بودی نمی خواستم اصلا لباسات خیس بشه ولی کاملا خیس شدی،من و بابا زود بردیمت و لباسات رو عوض کردیم.

درسا جونم در حال قدم زدن.

 

 

تازه رسیدیم لب ساحل

 

در حال دور زدن ما و رفتن تو آب،از لباسهای خیست فقط فیلم دارم عسلم.

 

بعد از ظهر جمعه وقتی رفتیم لب دریا بهت گفتم درسا وایستا ازت عکس بگیرم،فوری نشستی و این ژست رو گرفتی!!! مامان فدای زست قشنگتماچماچماچ

 

قربون خنده های شیرینت.

نفس مامان در حال شن بازی.قلب

 

 

بدو بدو سمت آب.

 

                           خداوندا بهترینها و زیباترینها را نصیب دخترکم کن.قلب

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان یاسمن و محمد پارسا
15 آبان 92 10:06
ای شیطون بلا خودت نمی خوابی بلای جون بقیه هم میشی
فدای اون قدمهای کوچولوت بشم من
وای خدا چه بانمک می خندی قربونت بشم


خدا نکنه عزیزم.
مامان ساجده
17 آبان 92 11:38
پس حسابی درسا خانوم بازی کرده و ماماشم اذیت کرده
بچه ها عاشق آب بازی مخصوصا" آب بازی دریان
عکساشم خیلی نااااااااااز شدن مخصوصا" اون عکسی که گفتی وایستا ازت عکس بگیرم ژست بامزه ای گرفته
خدا حفظش کنه


ممنون عزیزم.لطف کردی بهمون سر زدی.
مامان امین
17 آبان 92 12:01
درسا جونم کنار دریا چه حالی کردی. با اجازه لینکتون کردم.


مرسی از حضورت عزیزم.خواهش میکنم.
معصوم/مامان جان جان فاطمه
17 آبان 92 23:06
خدا ميدونه كه اولين بار وقتي عكس درسا رو ديدم چقدر به دلم نشست
اين عكس اوليش خيلي بامزه شده انگاري تو مسابقات دو شركت كرده
شمال كه مياين سمت گيلان هم بياين خيلي بيشتر خوش ميگذره ها
16 ماهگي نا نا هم مبارك


مرسی خانمی.سعی میکنیم سری بعد بیایم اونجا،حتما خوش میگذره.
خاله کمیل و کیان
18 آبان 92 14:30
بچه ها همینجورین خواب نمیذارن چه عکسای خوشگلی وچه خنده های نازی فدای اون نشستنت و اون خندیدنت برم من

مرسی از لطفت عزیزم.خدا نکنه.
خواهرفرناز
18 آبان 92 21:03
خیلی ناز بودند
الان غذا میخوره یانه؟
همیشه به گردش


مرسی عزیزم.بله الان غذا میخوره خدارو شکر.
سانی مامی شادیسا
19 آبان 92 15:35
همیشه به سفر و گردش. این اعتصاب غذا به نظر من به خاطر دندونشه.
اون عکس که ژست گرفته و نشسته خیلی قشنگه
بوووووووووووووووس


مرسی از حضورت عزیزم.بله اعتصابش به خاطر دندونش بود الان رفع شده.