درسادرسا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

درسا وروجک مامان و بابا

دایره لغات درسا و ...

1392/8/28 0:30
نویسنده : مامان زینب
322 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گل خندونم

الهی مامان فدات شه که یواش یواش داری زبون باز میکنی و حرف میزنی دیروز وقتی ازت میپرسیدیم اسمت چیه میگفتی: دُدا

مدتیه به عمه و عمو میگی :عم .

موز رو میگی:مو

سبز:اَبز

وقتی چیزی بهت میدیم سرت رو به نشونه تشکر تکون میدی و میگی :مم

  

 

عاشق شیرینی نخودچی هستی و بادام و پسته و گردو هم دوست داری. امروز تو تراس دوتا گردو دیدی زود برداشتی بعد رفتی تو کشو سراغ گوشت کوب،گردو رو شکستی مغش رو در آوردی خوردی.مامان فدای اون تلاشت نفسسسسسسسم.

 

از مهربونیت بگم که منو کشته،چند روز پیش رفتم رو تختت دراز بکشم متکارو تخت نبود رفتی برام متکا آوردی گذاشتی زیر سرم،مامان فدای دستای کوچولو و قلب بزرگت.

 

به عنوان حراست تو خونه کار میکنی،اگه منو بابا بهم چسبیده باشیم شروع میکنی جیغ زدن و میای جدامون میکنی.

 

بک روز مامان بزرگم داشت دستش رو که درد داشت چرب میکرد شما هم آستین هات رو زدی بالا تا دستات رو چرب کنیم.از اون موقع هر جا روغن و پماد و این جور چیزا رو میبینی گیر میدی چربت کنیم.

 

ماساژ رو هم دوست داری تا میگیم ماساژ ولو میشی،البته بعدش هم جبران میکنی و حتما ما رو هم ماساژمیدی.

 

مامان مریم تاب دادن با پتو رو بهت یاد داده بود شما هم یه سره پتو می آوردی تا تابت بدیم،بابایی زحمت کشید و یک تاب برای شما ساخت و خونشون نصب کرد ولی شما همچنان تاب با پتو رو ترجیح میدی.

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (7)

مامان یاسمن و محمد پارسا
28 آبان 92 11:00
الاهی فدای اون حرف زدنت عزیز دلم مامان این خصلت حسادت تو بچه ها هست یاسمن هم اینطوری بود اگه بابا با من حرف می زدیم میومد وسط نمیزاشت حرف بزنیم صدا از خودش در میورد حالا این شیطون بلا هم داره دختر بودن خودش و نشون میده عجب دخترای حسودی.
سپیده مامان درسا
28 آبان 92 11:17
درسا هم عاشق شیرینی نخودچیه آفرین به گل دختر ، خانوم چده واسه خودش مرسی عزیزم.
امیرحسین گلی از باغ بهشت
28 آبان 92 15:01
ماشاله به درسای باهوش لطفا اسپند دود کن براش مامان زینب. امیر ما گردو یا نخودچی که میزارم براش گاز نمیزنه و فقط تو دهنش نگه میداره و بعد چند دقیقه میده بیرون براش پودر میکنم تو غذاهاش مامانی سعی کن یواش یواش عادتش بدی.
سانی مامی شادیسا
28 آبان 92 15:53
خدا این دختر شیرین رو برات حفظ کنه. ماشالله واقعا دختر زبر و زرنگیه. کاش از گردو شکستنش عکس داشتی عزیزم اون مطلب رمزدار توی وبلاگم اصلا به خودم و شادیسا مربوط نیست. خاله ی شادیسا تست بارداریش مثبت شده و من بابت این موضوع خیلی شاد شدم. ببخشید که رمز ندادم خواهش میکنم عزیزم،مشکلی نیست.
مامان ساجده
29 آبان 92 9:29
عزززززززززیززززم چه با مزه کلمات رو ادا میکنه ساجده ما هم همینجوری بود فک میکرد کاظم میخاد منو بزنه ،میومد جدامون میکرد،تو این سن حراستی به خرج میدن بزرگتر بشن میدونن که بابا مامانو دوس داره خوب میشن ای کلک که کارای بزرگترا رو انجام میدی و میخایی دستتا چرب کنی
مامان کورش
29 آبان 92 15:44
سلام عزیزم عشق کردم از متکا آوردنت. مرسی خاله جون.
شقایق مامان آرشا
5 آذر 92 13:04
تو خیلیی نا نازی خاله فدای مهربونیات