درسادرسا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

درسا وروجک مامان و بابا

شهمیرزاد مرداد 92

1392/5/13 14:04
نویسنده : مامان زینب
577 بازدید
اشتراک گذاری

سلام شیشه عمر مامان

بالاخره بعد از 10 روز غیبت تونستم بیام و وبت رو آپ کنم دخترم،به دلیل فرار از گرمای سوزان این چند روز شهرمون رفتیم شهمیرزاد تا آب و هوامون عوض بشه.(از پنجشنبه 3مرداد تا شنبه 12 مرداد)و اونجا هم نت نداشتم.خدا رو شکر شما اونجا حسابی سرحال بودی و خوشحال،اصلا گریه و نق نق نمیکردی وبیشتر پی  بازی بودی.حالا ماجراها و خاطرات این چند روزمون:

اول اینکه برنامه خوابت بهم خورده بود شبها تا دیر وقت بازی میکردی میرقصیدی خودتو لوس میکردی برامون و صبح هم از ذوقت زود بیدار میشدی،2 یا 3 شب خواب 7 یا 8 صبح بیدار.بعد هم میرفتی سراغ بقیه و بیدارشون میکردی،سپس میرفتی تو ایوون و باغ.

آب بازی برنامه هر روزمون بود.عاشق آبی هر جا آب میدیدی باید دستی به آب میزدی چون اونجا هواش خنک بود نگران سرما خوردنت بودم،اما خدارو شکر دخترم خیلی قویه.ماشالا عروسکم.

 

 تاتی تاتی کردن تو ایوون دور خونه هم شده از کارهای مورد علاقه ات که باعث پیشرفتت در راه رفتن شد حتی روی سنگلاخ هم راه میرفتی.

دوتا آلو چیدی تو دستت و قدم میزنی.

بعد از چیدن آلوها از لابلای شاخه ها رد میشدی و یه دور دور خونه میزدی.

 

از شیطنت هات بگم که هر جای کوچک و باریکی بود شما باید میرفتی و کشفش میکردی.

البته این شیطنت عمو حسین است.

 

هر کاری رو که میبینی تکرار میکنی.

با تسبیح مامان جون لباتو به حالت ذکر گفتن خیلی بامزه باز و بسته میکردی.

بعد هم نماز میخوندی و ترتیب رو رعایت میکردی سجده میرفتی بعد می ایستادی و دوباره سجده،مامان قربونت بره اینقده باهوشی نفسمممممممممممم.

بعد از اینکه برای اولین بار بادمجان پوست گرفتن رو دیدی پوست کن رو گرفتی دستت و چند تکه ای از پوست بادمجان رو گرفتی.الهی دورت بگردم.ماچماچماچ

 

پا  تو کفش بزرگتر!!!!!!!!!!!!

 

اگه پیشی میدیدی دیگه ول کن نبودی سمتش اشاره میکردی و باهاش صحبت میکردی اگه میرفت که دیگه کاره ما در اومده بود باید بغلت میکردیم میرفتیم دنبالش تا یواش یواش حواست پرت بشه.

 

به دالی میگی دایی و کلی دالی بازی میکنی.به مارمولک هم میگی ما.

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (22)

مامان یاسمن و محمد پارسا
13 مرداد 92 4:59
وای خدا الاهی چه بامزه داری اب می خوری قربونت بشم
مامان یاسمن و محمد پارسا
13 مرداد 92 5:01
درسا جونم من تنها تنها می خوری منم دلم می خواد خوب شیطون بلا تو خودت الوچه ای و خوشمزه
مامان یاسمن و محمد پارسا
13 مرداد 92 5:01
قبول باشه عزیزم


از شما هم قبول باشه.
مامان یاسمن و محمد پارسا
13 مرداد 92 5:03
اخه قربونت بشم اون سوراخ سنبه ها چکار می کنی نگاه چه کیفی می کنه
مامان یاسمن و محمد پارسا
13 مرداد 92 5:04
اخ مامان جون چه کیفی داره پا تو کفش بزرگترها کردن مامان جون دستت درد نکنه عکسها خیلی قشنگند


چشمات قشنگ میبینن عزیزم.
مامان یاسمن و محمد پارسا
13 مرداد 92 5:04
فدای اون دستهای کوچولوت با اون با دمجون کندنت
مامان ساجده
13 مرداد 92 5:11
سلام انشالا که سفر بهتون خوش گذشته باشه،میگم چرا چند روز نیستین نگو رفتین حال وهوا عوض کنینن زینب جون،
الهی چه عکسای نانازی بخورم این دختریتونو
تسبح گفتنشووووووووووو
ای کلک هر جایی که دلش بخاد میره خانوم کوشولو


خوش گذشت عزیزم جای شما خالی بود.
مامان الناز
13 مرداد 92 10:42
افرین به دخمل باهوشمون
قربونت برم قبول باشه ذکر گفتن ها و نماز خوندنت


ممنون خاله جونی.عبادات شما هم قبول.
خاله زهرا
13 مرداد 92 13:02
سلام خاله چه عجب شما اومدین!!!


خاله به خاطر شما اومدیم.
سانی مامی شادیسا
13 مرداد 92 13:24
مامانی تو رو خدا برای این دختر زرنگ و باهوش اسپند دود کن.
خدا برات حفظش کنه هزار هزار ماشالله خیلی خیلی از سنش جلوتره .
عاشق اون عکسای نماز خوندن و بادمجون پوست کندنش شدم.
معلومه که دقتش خیلی زیاده و خیلی زود تقلید میکنه. آفرین به درسا خانم ناز




ممنون عزیزم چشم حتما دود میکنم.
خاله کمیل و کیان
13 مرداد 92 16:28
الهی چه دختر فعالی خوبه از الان به مامانی کمک میکنی و پوست بادمجون و میکنی.قربون شیطنتات برم من خیلی حال میده پا تو کفش بزرگتر ها کنی نه
خاله کمیل و کیان
13 مرداد 92 16:29
اخه اونجا جایی که رفتی تو شیشه میز و پشت کمدراستی عزیزم نمازت قبول باشه
خاله کمیل و کیان
13 مرداد 92 16:31
چه عجب مامانی کجابودید دلمون تنگ شده بود واستون


سلام عزیزم نوشتم کجا بودم دیگه.
مامان کورش
14 مرداد 92 1:17
سلام. سفرتون بخیر. عزیزم چه بامزه شدی. چرا شما نی نی ها اینقدر به آب بازی علاقه دارین؟
خاله زهرا
14 مرداد 92 14:25
آفرین خوشگل کاری خاله
خاله زهرا
14 مرداد 92 14:26
خاله جون نماز که میخونی یه دفعه روزه هم بگیر دیگه


چشم خاله
خاله زهرا
14 مرداد 92 14:27
الهی خاله دورت بگردم که رفتی روی سنگ ایستادی
انچمن پاتوق من و تو
14 مرداد 92 18:53
سلام دوست عزیز. وبلاگ زیبای دارین. دوست من . انجمنی دارم که شمارو دعوت به بازدید میکنم. خوشحال میشم عضو پاتوق من و تو شوید. انجمن پاتوق من و تو پذیرای کاربران فعال برای مدیریت هست به امید روز های بهتر www.patoghmanoto.ir
بابای یسری جان
14 مرداد 92 19:46
با سلام
اگر بهتون بگم یه ذره کارهای درسا جان با رفتار دخترم یسری تفاوتی ندارد تعجب می کنید ، یعنی فتو کپی برابر با اصل حتی قسمت گربه رو که می خوندم از خنده روده بر شده بودم که اینهمه شباهت
به هر صورت در این واپسین روزهای ماه رمضان از خداوند بزرگ می خواهم که دلبندانمان را برایمان حفظ کند . ( آمین )


چه جالب!!!
ممنون که به ما سر زدید بابای یسری جون.
خاله کمیل و کیان
14 مرداد 92 20:43
اخه مگه اونجوری ا میخورن عزیزممممممممممممممممممممممممممممممممم
مامان مينا
14 مرداد 92 23:42
واى عزيز دلم خيلي عكسات بامزه هستن ببين چه جوری اب میخوره واقعا خوردنی هستی ناز دخملی همیشه به گردش عزیزم


مرسی خاله جونم.
مامان سجاد*ساجده
28 مرداد 92 11:36
سلام
چه دخمل نازی داری
خدا حفظش کنه
با تبادل لینک موافقی؟


چرا که نه خانمی!