دو روز آخر ماه رمضان
سلام عمر مامان چهار شنبه افطار خونه عمه سمیه دعوت بودیم شما خیلی شیطونی کردی یک لحظه آروم و قرار نداشتی و مدام می خواستی بغل عمه باشی و باهات بازی کنه به زور از بغلش پایین میومدی،تا بتونه یه مقدار کار کنه. از این چارپایه رفتی بالا و بعد برامون دست تکون میدادی. قربونت برم شیطونکمممم پنجشنبه خونه مامانی،اونجا هر کاری دلت بخواد میکنی و هر آتیشی دلت می خواد میسوزونی،اگه خاله زهره خونه باشه دیگه از بغلش پایین نمیای. اینم عکس از خوردن مگنوم که خاله زهره داده بهت.در ضمن گفته درسا بستنی خیلی دوست داره،بخر براش بخوره،اونم مگنوم دبل شکلات!!!!!! خیلی بامزه لیس میزدی نفس مامان. ...