درسادرسا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره

درسا وروجک مامان و بابا

خوردن انگشت پا

سلام دختر گلم یه چندروزی بود که انگشت پاتو میبردی نزدیک دهنت ولی نمیتونستی بخوریش ولی از امروز شروع کردی خوردنش.دختر بلا به جای انگشت پا یه ذره شیر بخور جون بگیری،چون خیلی کوچولویی جیگر مامان.فقط نشد ازت عکس بگیرم،گرفتم برات میذارم تو وبلاگت. ببخشید عکس رو با تاخیر گذاشتم چون هر وقت می خواستم ازت عکس بگیرم حواست پرت دوربین میشد و بی خیال انگشت خوردن میشدی. بعد از اینکه خوب نگاهش کردی شروع میکنی خوردن.   ...
5 دی 1391

شب یلدا و دندون درسا جونم

سلام ناز گل مامان امروز خیلی خوشحال و ذوق زده هستم چون صبح دیدم دندون شما نیش زده احتمالا دیگه ناراحتی و گریه هات تموم میشه قربونت برم.نیش زدن اولین دندون مبارکت باشه عزیزم و اولین یلدات هم مبارکه.امیدوارم سالهای سال کنار مامان و بابا و بعد هم بچه ها و نوه های خودت این شب طولانی رو جشن بگیری و همشه شاد باشی. اینجا لباس پوشیدی منتظری تا بابایی هم آماده شه بریم سرخاک باباجون و بعد هم خونه مامان جون من. عصبانی از دست بابا،دیر حاضر میشه                         می خام یه قضیه جالبی رو بهت بگم،وقتی شما تو شکم مامانی بودی خانم دکتر گفت ن...
1 دی 1391

روزهای تلخ

سلام دختر نازنینم این روزا خیلی بی تابی میکنی جیغ میکشی،گریه میکنی،رو زمین بند نمیشی،منم حسابی ناراحت و کلافه شدم.دیشب رفتیم پیش دکتر گفت رفلکس معده داری الهی مامان فدات بشه تو به این کوچولویی مریض شدی حتما کلی اذیت میشی،داروهاتو میدم مواظبت هستم تا زود زود خوب شی.مشکل دیگه در آوردن دندونه،فکر کنم همین روزا دندونت نیش بزنه آخه با عصبانیت همه چیز رو گاز میگیری خیلی هم گریه میکنی،مامانت بمیره اشکاتو نبینه نازنین،نمیدونی این روزا چه حالی دارم خدا کنه زودتر این وضعیت تموم شه و من دوباره خنده های قشنگت رو ببینم. راستی یه چند روزیه یه مقدار غذا مثل آب برنج یا آب سوپ بهت میدم چون با شیر مامان سیر نمیشی و شیر خشک هم نمی خوری،ولی اونا رو خوب میخو...
30 آذر 1391

عکسهای آتلیه

سلام عزیزم ٢آذر به آتلیه سها رفتیم که چند روز قبل با کلی اصرار و خواهش وقت گرفته بودم،اولش ناراحت بودم فکر میکردم بد اخلاق باشی و نتونیم عکس خوشگل بگیریم ولی خیلی خوب بودی فقط آخرش یه کوچولو نق نق کردی.عکسات هم قشنگ در اومد. از عمو عکاس و آتلیه سها هم ممنونیم قربونت برم سر این عکس کلی شیطونی کردی ناز گل مامان اینم عکست رو دست بابایی عکس محرم به مناسبت محرم   ...
29 آذر 1391

ختم قرآن

سلام عزیزم دیروز رفته بودیم خونه مامان جون ختم قرآن،اما من و شما تو اتاق نشسته بودیم ودر رو هم بسته بودیم از بس تو جیغ میکشیدی دختر جیغ جیغو.دیگه از دست تو این جور جاها نمیرم. اینم عکست با شیدا جون،دوست شما اخ پام خالش درفته. ...
28 آذر 1391

درسای 2 روزه

سلام عزیزم وقتی به دنیا اومدی خیلی آروم بودی بیشتر وقتا خواب بودی همه می گفتند:مثل مامانش آرومه.یواش یواش گریه هات شروع شد شبا ساعت ١٠ گریه میکردی تا٤ صبح.دکتر میگفت کولیک داری.خدا رو شکر وقتی ٣ماهه شدی کولیکت خوب شد جیگر مامان.راستی صورتت شبیه پسرا بود همه می گفتن این که پسره!البته مامانی الان هم هنوز شبیه پسرایی!! ...
27 آذر 1391

حرکت شنا

سلام گلم چند روزی بود تلاش میکردی بدنت رو از زمین بلند کنی تا اینکه امشب که خونه مامانی بودیم کل بدنت رو بلند کردی و روی دو دست و پنجه پا خودت رو نگه داشتی مثل حرکت شنا،همگی کلی ذوق کردیم و خاله هات هم کلی قربون صدقت رفتن. قربون چشات مامان بلند کردن سینه از زمین جیگرتو نازنین ...
25 آذر 1391