فرشته کوچولو 10 ماهه
درسای نازنینم
روزها ی قشنگ با تو بودن تند تند سپری میشه و من آرزو دارم زمان متوقف بشه و این لحظات شیرینمون جاودانه شود عشق مامان ولی این محاله.من فقط میتونم این لحظات رو برای شما ثبت کنم و بعد ها از این اتفاقات لذت ببریم.یکی از این اتفاقهای قشنگ بوس های ناز شماست که لبای کوچولوت رو میذاری رو صورت و فوت میکنی که با کمی آب دهان همراه ست.یک شب بین من و بابایی نشسته بودی ،بهت گفتم درسا بابا رو بوس کن ،بابارو بوس کردی بعد منو بوس کردی این حرکت رو چند بار تکرار کردی،یدونه بوس بابا یدونه بوس مامان.البته قبلا هم مدل دیگه ای بوس میکردی.میمیرم برای بوسهای آبدارت مامانی.
این روزا قاشق رو خودت دست میگیری تا غذا بخوری و نمیذاری ما بهت غذا بدیم،منم یه ظرف غذا و قاشق بهت میدم بازی کنی با یه ظرف دیگه خودم غذا بهت میدم.اگر کسی باشه کلی ادا و شکلک در میاره تا چند تا قاشق غذا بهت بدم.
هرکاری انجام بدیم شما هم فوری تکرار میکنی برای همین به بابایی میگم باید حسابی حواسمون به این دختر تقلیدکار باشه.اینجا هم تلاش میکنی جورابتو بپوشی.
کنترل تلویزیون رو میگیری سمتش و شروع میکنی فشار دادن دکمه هاش مامان فدات بشه اینقده شما باهوشی.نفسمی.
تا حالا وقتی می خواستی از پله بیای پایین اول دستاتو میذاشتی پایین ولی الان اول پاهاتو میاری پایین بعد کل بدنت.
عمرم جونم عشقم نفسممممم،مامان عاشقته درسا جونننننننننننننم