درسادرسا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره

درسا وروجک مامان و بابا

روزهای گذشته دخملی

1393/6/28 22:36
نویسنده : مامان زینب
783 بازدید
اشتراک گذاری

سلام قند عسل مامان

مدتی نتونستم برات بنویسم سرگرم شما و مهمون و کار بودم.خیلی دلم می خواد مداوم بنویسم ولی شرمنده که زمان کافی ندارم.

مهمترین موردی که می خواستم بگم اینکه صدات گرفته بود و علایم سرما خوردگی نداشتی بریدمت دکتر گفت چیز خاصی نیست خروسک گرفته.در مورد زیاد آب خوردنت گفتم اول گفت موردی نداره بعد گفت تو خانواده دیابتی که ندارین؟گفتیم بله داریم.گفت:خطرناکه آزمایش بنویسیم خیالمون راحت شه.آزمایش خون و ادرار و مدفوع.

شبی که قرار بود صبحش بریم آزمایشگاه تا ساعت 3:30 نتونستم بخوابم استرس داشتم و بعد هم که خوابیدم تا صبح خواب آزمایش دیدم.شب خیلی بدی بود آخه من چه جوری طاقت بیارم از دختر کوچولوم خون بگیرن.صبح هم با کلی استرس و دلشوره همراه عمو حمیدرضا رفتیم.خیلی حالم بد بود از دلشوره حالت تهوع گرفته بودم.داخل آزمایشگاه وقتی رو تخت خوابیدی من دستت رو و عمو پاهاتو گرفته بود شروع کردی گریه،خداروشکر رگت رو زود پیدا کردن ولی برای گرفتنش کلی سوزن و به چپ و راست چرخوندن.دختر قشنگم کلی گریه کرد و اشک مامانو هم درآورد.بعد از چند روز که رفتم جواب آزمایشتو بگیرم دکتر آزمایشگاه گفت پلاکت خونش پایینه.منو که انگار  آب یخ روم ریختن .چندتا سوال پرسید از علایمی که باید این بیماری داشته باشه.که شما خدارو شکر هیچکدومو نداشتی.گفت حتما اشتباه شده ولی گفت دوباره بیارین خودم آزمایش بگیرم خیالم راحت شه.من که حسابی بهم ریخته بودم آخه چطوری دخترمو دوباره سوزن بزنیم اگه نبرم چیکار کنم  دو راهی مونده بودم.اون شب هم خیلی بهم سخت گذشت .فردا با بابا دوباره رفتیم دخترم از قبل شروع کرده بود گریه چون فهمیده بود چه خبره.خداروشکر خونگیری خیلی طول نکشید بر خلاف سری قبل.جوابش رو هم زود بهمون داد و پلاکت خونت خوب بود.آخه چرا اینا حواسشونو جمع نمیکنن کارشونو درست انجام نمیدن که بخواد دختر ناز مامان دوبار خون بده؟؟؟

دکترت هم از جواب آزمایشات راضی بود خداروشکر مشکلی نبود فقط یه ذره کم خونی.که مشکل ساز نیست.

یک شب رفتیم خونه عمو رضا دوست بابا دیدن نی نی شون.مهرسا خانم.

پنجشنبه 27 شهریور مهمون داشتیم پسر عموم  و خانم و پسرش.آخر شب رفتیم سفره خونه کلی از دست شما دوتا خندیدیم.جمعه هم با هم رفتیم ییلاق.عکسا فعلا دانلود نمیشه بعدا میذارم.

 

عکسهای بالا شهمیرزاده.رفتی بالای چارپایه آلو بچینی.

 

درسا خانم و مهرسا جون

البته این عکسا ی اون شب نیست.

 

 

 

 

پسندها (2)

نظرات (4)

مرضیه سحرخیز
13 مهر 93 1:08
خدا رو شکر که درسا جون سالمه. و امیدوارم کادر پزشکی یک کم بیشتر دقت کنن که کمتر مردم را استرس بدن. امیدوارم
سانی مامی شادیسا
22 مهر 93 11:01
واااای عزیزم دلم کباب شد خدا رو هزار مرتبه شکر که همه چیز نرمال بوده ما هم دقیقا همین پروسه خون گیری و گریه و زاری رو برای شادیسا داشتیم... طفلکیهای معصوم وای ایشالا همه نی نی ها سالم باشند
بابا و مامان
26 مهر 93 2:18
عزیزم خدا را شکر که مشگلی نبوده الهی بمیرم چقد درد کشیدی عزیز دلم خدا نکنه خانمی.
سپیده مامان درسا
26 مهر 93 18:39
آنشالله که همیشه گل دخملیمون خوب باشه ایشالا همه بچه ها خوب باشن.