شروع از شیر گرفتن درسا جون
دختر ناز مامان سلام
دیگه بزرگ شدی و خانم،شدی یه دختر 22 ماهه،باورم نمیشه چقدر زود گذشت،از روزی که شروع کردم بهت شیر دادن شاید خیلی به لحظه از شیر گرفتن فکر نمیکردم.میگفتم حالا تا اون موقع وقت زیاده،ولی الان میبینم اصلا وقت نیست و زودتر باید این مرحله رو تمومش کنیم ولی آخه چه جوری؟؟؟ فکر نمیکردم اینقدر سخت باشه از سخت هم سخت تره حتی فکر به این قضیه!! پر از استرس و دلشوره ام نمیدونم چه جوری باید بگذره این روزای بی می می؟؟خدا کنه خیلی سخت نباشه برای شما دختر کوچولوم .
تقریبا اکثر هم سن های شما شیر نمیخورن و هر کس منو میبینه میپرسه هنوز داری بهش شیر میدی؟!!!
زودتر ازش بگیر چون هوا گرم بشه بچه خیلی اذیت میشه " منم سعی کردم عزمم رو جزم کنم تا این مرحله سخت رو با هم پشت سر بذاریم.البته روزها رو مشکلی نداریم چون با سرگرم کردنت راحت سپری میشه،مشکل اصلی اینه که شبها باید باشیر بخوابی،اونو چیکارش کنیم؟؟؟
از یکشنبه روی یک می می چسب زدم و گفتم ببین می می مریض شده و از اون می می به شما شیر دادم حالا تصمیم گرفتم فردا شب اون یکی رو هم بهت ندم بالاخره لحظه خداحافظی رسید منم خیلی دلم گرفته و ناراحتم .