شیرین زبونی های فرشته آسمونیم
گل همیشه بهارم سلام
روزها و لحظه ها تند تند سپری میشن و دخترم بزرگ و بزرگتر میشه نازتر و خانمتر و شیرین زبون تر.هر کی میبینتت عاشق شیرین زبونیت میشه من که میمیرم براش.یه وقتایی میگم وقتی بزرگ شی قشنگ صحبت کنی اونوقت من با چی ذوق کنم ؟قربون صدقت برم و کلی بچلونمت؟
از صحبت کردنت بگم که همه رو کشته.
یک روز داشتم برای شما کتاب می خوندم که یک موبایل هم دستت بود بعد از دستت افتاد زمین.من از تو کتاب یه شکل نشونت دادم گفتم این چیه ؟دوبار پرسیدم.گفتی :تو اول بُلایمو(موبایلمو) بده بعد من بهت بدم اون چیه؟
شبایی که خونه مامان رقیه هستیم باهاشون میریم مسجد.یک پیرزنی بود که عصا داشت موقع بیرون اومدن از مسجد فوری رفتی دنبال کفشش بگردی براش بیاری.همه از حرکتت تعجب کرده بودند.اینقده شما خانمی.
یک شب وقتی از مسجد اومدیم بیرون دست آقایی نون سنگک دیدی.دستت تو دست من بود شروع کردی دویدن،من رو هم پشت سرت میکشیدی،میگفتی:نون می خوام نون،نون سندت(سنگک)آقا نون بده نون می خوام نون بده بخورم.کلی راه دویدیم .من که از خنده مرده بودم مامان رقیه هم پشت سرمون کلی خندیده بود.بالاخره نزدیک که شدیم آقا صدای شما رو شنید ایستاد و بهت نون داد.وقتی نون میبینی نمیتونی خودتو کنترل کنی،آبروی آدمو میبری. تو خیابون وقتی بوی نون به مشامت برسه میگی نون می خوام.یک روز تو ماشین بودیم نونوایی هم اونور خیابون ما هم در حال حرکت بوی نون استشمام کردی گفتی من نون می خوام.تازه نون داغ.بابا نون گرفته بود داشت خنکش میکرد بیاره شروع کردی گریه،میگفتی:من نون داغ می خوام،خنکش نکن. خداروشکر همیشه میگی نون می خوام،نمیگی چیپس و پفک و تنقلاتی از این دست.
داشتیم قدم میزدیم البته شما سواره تو بغل من،یه خانمی از کنارمون رد شد.یه نگاهی بهش کردی بعد گفتی:مامان آنومه چقد دالاخویه(چاقالویه)،بیبینش،بُبُله(تپله)
با مامان مریم قدم میزدیم سایه تو دیدی میگی:مامانی آفتابمو ببین،این آفتاب منه.
از پله های خونه مامان مریم بالا میری میگی:به بابایی بدو ایندا نده بیانه من نیوفتم خدا نَنَده.(به بابایی بگو اینجا نرده بزنه من نیوفتم خدای نکرده)
کلمه ماشالا رو خیلی استفاده میکنی.مثلا میگی فلان بچه بُبُله ماشالا.یا به نی نی هات شیر میدی میگی:ماشالا عاله شیر اُده_خورده) ماشالا بزرگ شده.خیلی قشنگ ادا میکنی ماشالا رو.
خاله زهرا رو خیلی گاز میگیری و اذیت میکنی.اونوقت پات خورده بود جایی کبود شده بود اومدی میگی:مامان بیا پای منو بیبین آله سلا دَبودش دَده.(خاله زهرا کبودش کرده) رفتی به مامانی میگی:آله سلا پامو دَبود دَده،تاسه.(خاله زهرا پامو کبود کرده تازه.
هر وقت با موبایلت صحبت میکنی میگیم کیه؟ میگی:آقا محسنه.
با مامان مریم تلفن صحبت میکنی میگی:همه اوبن اُکر خدا.(همه خوبن شکر خدا)
تو خونه راه میری و با موبایلت صحبت میکنی،میگی:نودَرم(نوکرم) داکِرم(چاکرم)اوبونِ اوما بشم(قربون شما بشم)
یه وقتایی بابا رو به اسم صدا میکنی.میگی:محمد سلام.محمد میسی.
یه وقتایی منو صدا میزنی:مامان اِنَب دون>مامان زینب جون.
عاشق مدرسه رفتنی هر وقت بچه مدرسه ای میبینی میگی منم می خوام برم مدِسه. بابا میگه من هم می خوام بزرگ شم برم مدرسه.بهش میگی:بیخودی نگو. کلمه بیخودی رو هم بعضی وقتا بکار میبری.کثلا هر وقت خاله زهرا وسایلشو برمیداره میگه مال منه.میگی:بیخودی نگو.مال منه.
تمام وسایل خونه و اسباب بازی هاتو بهم میریزی میگی:دارم جابجا میونم.(میکنم)
هر وقت میگیم غذا چی درست کنیم میگی:عدس پلو.در صورتیکه خیلی هم دوست نداری نمی خوری یا از روی اجبار می خوری.بین غذاها آبگوشت خیلی دوست داری.میگی:آبدوش.
کلمات و جمله های قشنگت بین فامیل و دوستا زیاد تکرار میشه.اکثرا میگن ما از لغات درسا استفاده میکنیم.
به خاله زهرا تا حالا میگفتی:آله وَلا.الان میگی:خاله سلا.
حالا یه سری از کلمات قشنگت.تا حالا به مدرسه میگفتی :مَنِنه.الان میگی :مدسه.
مسجد:مسدد قشنگ:اَشنگ.
زشت:اِشت میگو:میدو
دختر بی سلیقه:دختل بی لَلیله. باقلا:بالَلا
کثیف:قبلا »دَدیب .الان»دَفیف سبزی پلو:اَبی پلو
صبحانه:اُمانه صبحت بخیر:اُب بخیرت.
شکسته:اِسسته دوباره:دولابه
آفرین:آلَلین فضول:اولول
بزغاله:بُخاله توضیح:دوسیح
شما:اما
کلمه دیگه یادم اومد اضافه میکنم.
گل همیشه بهارم دوستتدارم عاشقتم میمیرم براااااااااااااااااااااااااااااااات.
عمرمی،جونمی ،نفسمممممممممممممممممممممممممممممممممممی